آغوش پشیمانی
چون به کام دل نشد دستی در آغوشت کنم
می روم تا در غبار غم فراموشت کنم
سر در آغوش پشیمانی گذارم، تا تو را
ای امید آتشین با گریه خاموشت کنم
ای دل از این شام ظلمت گر سلامت بگذری
صبح روشن را غلام حلقه در گوشت کنم
بعد از این ای بی نصیب از مستی جام مراد
از شراب نا مرادی مست و مدهوشت کنم
نظرات شما عزیزان:
بهناز 
ساعت15:46---19 آبان 1392
سلام عزیزم
مثل همیشه شعرایی که می ذاری خیلی قشنگه
.
.
الهی هیچوقت ناراحتیتو نبینم
آمییییییییییییییییییین
بهناز 
ساعت15:46---19 آبان 1392
سلام عزیزم
مثل همیشه شعرایی که می ذاری خیلی قشنگه
.
.
الهی هیچوقت ناراحتیتو نبینم
آمییییییییییییییییییین.gif) پاسخ:الهی من فدات شم که همیشه کنارمی و ازم حمایت می کنی دوست خوشگلم
|